ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آخر:پایان
آراسته و نیکو:پدرام
آشفتگی:بلبشو
آموزش کارهای غیر اخلاقی:بد آموزی
آنکه ساز می زند:نوازنده
اثر آندره ژید:ایزابل
اثر ژان پل سارتر:مگس ها
اثر م . مودب پور:رکسانا
اثر مرتضی مشفق کاشانی:یادگاری کشب
ارمغان زمستان:برف
الهه عشق یونان باستان:ونوس
اهل یک محل:بومی
بابا:پدر
بخیل:خسیس
بدگمان:سیاه دل
برش سینمایی:کات
برهنه:رت
به رخ کشیدن خوبی:منت
بی مانند:نادره
بیهوده:نافرجام
پارچه که روی لحاف کشند:ملافه
پایتخت کامرون:یایونده
پراکندگی:شت
پینه دوز:پاره دوز
ترسناک:هائب
ترکیب:کمپوزیسیون
تسمه:سیرم
توافق سیاسی:اگرمان
جستن:جهیدن
جنبش:نوسان
حرارت و گرمی:تف
حرف ندا:یا
حصه پایین دیوار:هزاره
خانه:سرا
خشکی:یبس
خطی که زاویه را نصف می کند:نیمساز
خفتن:آرامیدن
خودستایی:لاف
دارای دقت زیاد:ریزبین
درک:فهم
دریاچه:بحیره
دسته و گروه:اکیپ
دیه:خون بها
ذکر شده:نام برده
راه و روش:سنت
رفیق مشهدی:یره
روزگار:زمانه
روشنایی:نور
سالک:رهرو
سخن:لحن
سلوک:رفتار
سواره:راکب
شادی و مسرت:کیف
صفت روباه:مکار
صمیمی:یکدل
ضمیر غایب:او
عابد:ربانی
عدد اول:یک
غله کم حرف:جو
فوتبالیست آلمانی:هوملس
فیلمی از برادران کوئن:پاریس دوستت دارم
فیلمی از کارول رید:مرد ناجور
فیلمی با بازی بهروز وثوقی:دالاهو
قدیمی:کهن
قوم آتیلا:هون
مادر:والده
مادر خودمانی:ننه
مانع:سد
مردی که ریش دارد:ریشو
معالجه:تب
منصوب به روزگار:دهری
میان:لا
می دهند تا رسوا کنند:لو
میل شدید:هوس
نادان:کانا
ناهماهنگ:ناجوار
نژاد مردم تایلند:تای
نوعی گیاه باتلاقی:جگن
نوعی ورزش:رزمی
نیم صدای زنبور:وز
واحد سطح:آر
کبوتر دشتی:یمام