ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ابر نزدیک زمین:مه
اثر قلم :خط
اثر غلامحسین ساعدی:واهمه های بی نام و نشان
از پسوندها:گون
از حواس پنجگانه:لامسه
از شعرای به نام آذربایجان: همام تبریزی
از شهرهای استان گیلان:ماسوله
بازیگر زن سریال ترانه مادری:هما روستا
بانگ چوپان:هی
بخت و شگون:فال
بخشی از یک سازمان:ناحیه
بردگی:اسارت
برگه کاغذ:ورق
بلندی:اوج
پاک و پاکیزه:طیب
پرستار کودک:لله
پژمرده:افسرده
ترسناک:هایل
تصدیق روسی:دا
تندرستی:سلامت
تنها:یکه
جاده شمال:هراز
جناح لشکر:میسره
چربی و پیه:دسم
چرم براق:ورنی
حرف ربط:تا
حشکی:بر
درختی شبیه درخت انار:اس
دسته و صف:رده
دفعه:مر
دلو:سطل
دوست:یار
رانده شده:رجیم
رسوب قنات:لای
رود فرانسه:رن
رودی که به دریاچه هامون می ریزد:هیرمند
رویداد:ویزا
ریشه:بیخ
زمین خشک و بایر:موات
شوخ و ظریف:شنگ
طعام رقیق:آش
طلا:زر
عدد مهاجم:ده
علامت جمع:ها
عمل و پیشه:کار
عمیق و ژرف:گود
غم:هم
فیلم سیاسی معروف:زد
گرم و سوزان:حار
لقب اروپایی:کنت
محل عبور:راه
مدعی العلوم:دادستان
مشک:خی
مغرور:متکبر
ملاقات:دیدار
میدان جنگ:معرکه
نزول:هبوط
نوبت بازی:داو
نوک کوه:قله
همسر مرد:زن
واحدی در ارتش:هنگ
وجود دارد:هست
وسیله تزریق:سرنگ
وصف کردن:نعت
ولی:لیکن
کوچکتر از بخش:دهستان
یکدلی:یکرنگی
یکسان:یکنواخت