راهنمای حل جدول حرف ب

با اراده :مصمم

باارزش:گرانقدر

باتدبیر:دوراندیش

باج گیری:تلکه.اخاذی

باجناق:همریش

با خوش همراه است:بش

بادام:لوز

بادبان کشتی:شراع

باد برین:صبا

باد خنک:ایاز 

 

باد گرم:بارح

با دلیل آورده شده:مدلل

باد منجیل:هفت باد

باده و می:صهبا

بادی که در شمال دریای مدیترانه میوزد:ترامونتانا

باران تند:وابل

باران تند و شدید:رگبار

بارجامه:جوال

بارکد:رمزینه

بار منفی:آنیون

باریک و ظریف:نازک

بازار اوراق بهادار:بورس

بازارچه سرپوشیده:پاساژ

بازار:سوق

بازدارنده از بدی:ناهی

بازرسی کردن:وارسی

بازرگانان:تجار

بازگشت از سفر:اوب

بازگشت:ایاب

بازگشتن:رجعت.صیرورت

بازیکن آزاد در والیبال:لیبرو

بازیگر زن بالیوود:امریتا رائو.آیشوریارای.بی پاشاباسو.پریتی زینتا.پرینکا چوپرا.تانیشا موکرجی.جایا بهادری.جوهی چاولا.رانی موکرجی.شیلپاشتی.کاریشما کاپور.کارینا کاپور.ماهیما چودری.مینا کماری

بازیگر سینمای وسترن:جان وین.جیمز دین

بازیگر صحنه پرکن:سیاهی لشگر

باستان شناسی:آرکئولوژی

باشکوه:مرجب

باشکوه و محتشم:محتشم

باشگاه فوتبال اسپانیایی:رئال مادرید.بارسلونا.والنسیا.رئال سوسیه داد.اتلتیکو مادرید.ویارئال

باشگاه فوتبال انگلیسی:چلسی. وستهام.منچستر یونایتد.آرسنال.منچسترسیتی.لیورپول.لیدز یونایتد.نیوکاسل

باطل کننده:ناسخ

باغ افلاطون:آکادمی

باغ:بن

باغ مدینه:فدک

باغ و بوستان:آبسال

باغ و گلزار:بوستان

باغی دیدنی یزد:دولت آباد

باغیرت:رشک ناک

بافت لنفی گلو:لوزه

بافته:نسج

بافنده:نساج

باقالای مصری:ترمس

بالا آمدن اب دریا:مد

بالا بردن:ترفیع

بالاپوش بلند:ردا

بالاتر و بلندتر:برتر

بالاترین دست:یدالله

بالاخانه:ستاوند

بالا:رو

بالای کوه:کمرکش

بالش و زیرسری:کوسن

با لطافت:ملایم

بالکن:مهتابی:تراس. پرچین

باله ای از امانوئل دوفایا:عشق جادوگر

با محبت: خونگرم، مهربان،شفیق،دلسوز

با ناخن خراشیدن: شخودن

با ناز و خرام رفتن: دنیدن

بانگ شغال: زوزه

بانگ ناقوس: طنین

بانگ و فریاد: صیحه

با نمک: نمکین

بانو و خاتون: بیگم

بانوی بزرگ: خاتون

بانوی تروا: هلن

با وقار بودن: رزانت

باوقار: موقر، متین

باهوشی: زیرکی

بایسته: ضرورت، وایا

بایگانی: آرشیو

بت بی سروپا: لات

بچه اسب: کره

بچه: پیشی،کودک، طفل،خردسال

بچه شریر: تخس

بچه شیر: شبل

بحرالروم: مدیترانه

بخت آزمایی : ادیت

بخت: فال

بخشش اندک: حاتم بخشی

بخشنده: باذل

بخشنده: دلیر-همام

بخشی از اوستا: یشت-یسنا-گات-وندیداد-ویسپرد

بخشی از یک نوشته: پاراگراف

بخیل: شح

بدبخت: تیره روز-فلک زده

بدبخت و تیره روز: شقی

بدبختی و مصیبت: ادبار

بدبوی پرخاصیت: سیر

بددهانی: هتاکی

بدکاران: اشرار

بدگویی کردن به شعر: هجو

بدل چیزی: عوض

بدلی: پوشالی

بدهکار: رهین-مرهون

بدیع: فافا

بدیمن: نحس-شوم

برادران مخترع هواپیما: رایت

برادر پیران ویسه: هومان

برادر رستم: شغاد

برادر کمبوجیه: بردیا

برازندگی و زیبایی: فر

برانگیختن: تحریک-حض

برتر از گوهر: هنر

برتر: بهتر-ارجح

برتر و والاتر: اعلا

برتری ها: مزایا

برج اول فلکی: حمل

برج دوم فلکی: ثور

برجسته ترین فرزند یا بازمانده: سلاله

برج کبوتر: ورده

برج کج: نل

برچسب کالا: باندرول

برچسب: لیبل-اتیکت

بر خلاف میل: علیرغم

برخی خانم ها دارند: وسواس

بررسی پزشک روی بدن بیمار: معاینه

بر سر عروس و داماد نثار کنند: شاباش

برش کنگره ای: دالبر

برقرار و جاوید: پایدار

برقراری چیزی در جایی: استقرار

برق صنعتی: سه فاز

برقع: نقاب

برگ برنده: اتو

برگ درخت: رق

برگرداندن: استرداد

برگزیده: لباب-مجتبی-پسندیده

برگ نیل: وسمه

برگه: فیش

برنامه پرمخاطب صدا و سیما: اخبار

برنامه سعادت: دین

برنج پختهو آبکش شده: چلو

برنج پست و گرده: چمپا

برنج خرد شده: نیم دانه

برنج: رز

برنج فروش: رزی-رزاز

برندگی: تیزی

برندگی و تیزی: حدت

بروبازو و گردن: کوپال

برهنگی و مجرد بودن: تجرد

برهنه: عور

بریدن گلو: ذبح

بریدن و از هم جدا کردن: گسستن

بریده و گسسته: منقطع

بزرگان دربار: ارداف

بزرگان و خواجگان: شیوخ

بزرگ: بیم-بیوک

بزرگتر: مهین

بزرگترین خلیج جهان: خلیج مکزیک

بزرگترین دریاچه آب شیرین جهان: سوپریور

بزرگترین کلیسای جهان: سن پیتر

بزرگ جثه و تناور: تنومند

بزرگ داشتن: اکرام

بزرگ: شامخ

بزرگ: عظیم-جزیل

بزرگ منشی: نب

بزرگوارتر: اشرف

بزرگوارتر و سربلند: فخیم

بزرگواری: کرامت

بز کوهی: پازن

بزودی: عنقریب

بستر: جا-بالین

بستگی ها و پیوندها: روابط

بسیار باهوش: نابغه

بسیار دوست داشتنی: نازنین

بسیار ستوده: احمد

بسیار فخر کننده: فخار

بسیار موج زننده: مواج

بشقاب بزرگ: دوری

بشنو: گوش کن-نیوش

بعد از اذان: اقامه

بغاز: تنگه

بغل: آغوش

بغچه لباس: رزمه

بلدرچین: کرک-وشم-سمانه

بلندپایه: والا-ورجاوند

بلندترین قله آتشفشان آسیا: کینت جا

بلندترین قله اروپا: مون بلان

بلندترین قله آمریکا: اکونکاگوآ

بلند شدن: خاست

بلندقدرو بلندمرتبه: علی

بلند مرتبه: پایور

بلندی و بالای چیزی: راس

بلوط دریایی: توتیا

بلیغ ئ فصیح: شیوا

بم ترین صدای مرد: باس

بنا: عمارت

بندآور دما: ترموکوپل

بند استخوان: کعب

بندبازی: آکروباسی

بندر ترکیه: ازمیر

بندر ژاپن: یوکوهاما

بندر کره جنوبی: پوسان

بندری در اوکراین: یالتا-اودسا

بندری در غرب کانادا: ونکوور

بندری در کشور مراکش: کازابلانکا

بندری در یونان: سالونیک

بندگی و عبودین: رق

بنده: عبید

بنده و عبد: قل

بوته ای که میوه بدهد: ورکار

بوته گل: گلبن

بوته میوه جالیزی: بیاره

بوجود آمده و آفریده شده: موجود

بوزینه: پهنانه

بوستان: پالیز-باغ

بوق و شیپور: صور

بوی خوش: نفخه

به : آبی

به آخر رسیده: منتهی

به آدم می رسد: آدم

به اندازه: بس-کافی

بها: نرخ

بها و قیمت: ارزش

بهای نامطلوب: گران

به پا کردنی ناخوشایند: فتنه-شر

بهتر از مادر: دایه

بهترین داروها: میوه ها

به تنهایی کاری انجام دادن: یک تنه

به رو خوابیده: دمر

بهره مند: برخوردار-متمتع

بهره مندی و برخوردار شدن: تمتع

به سوی چپ بودن: تیاسر

بهشت اروپا: سوئیس

بهشت اقیانوس: هاوایی

بهشت: دارالسرور

بهشتی : مینوی

به شمار آوردن: احتساب

به ناخن می زنند: لاک

به نوبت کاری را انجام دادن: تناوب

به هم سوده شده: مماس

بی آبرو: رسوا

بیابان: بر-کویر

بیابان عربستان: ربع الخالی

بیابانگرد: بدوی

بی اعتقاد: هرهری

بی باک: متهور

بی باکی: تهور

بی بند و بار: لاقید

بی پدر و مادر: یتیم

بی ترس و بیم: امن

بیتوته کردن:مبیت

بیچارگان: اشقیا

بی حال و ناخوش: کسل

بی حس: کرخ

بیخ ریواس: ریوند

بیدار و هوشیار: متنبه

بی دست و پا: چلمن

بیرون راندن: اخراج

بیرون و خارج: برون

بی شرم: لکام-وقیح

بیشه: کنام

بی غل و غش: سارا

بی قواره: قناس

بیکاری: بطالت

بی کس و تک: تنها

بیگانگان: اجانب

بیگانه: نامحرم

بیمار ریوی: مسلول

بیمار شدن: سقم

بیماری التهاب پوست: اگزما

بیماری تنفسی: آسم

بیماری تورم رگ های پا: واریس

بیماری ثروتمندان(اعیان): نقرس

بیماری خونی ارثی: تالاسمی

بیماری روحی و روانی: مالیخولیا

بیماری روحی: هیستری

بیماری ریوی: سل

بیماری سگی: هاری

بیماری کوررنگی: دالتونیسم

بیماری کهنه: مزمن

بیماری و مرض: دا

بی مانند و بی همتا: نادره-بیتا

بی مرگ: آتکشه

بیم: واهمه

بین المللی: جهانی

بین پیچ و مهره: واشر

بینوا: بایس

بینوا خانه: دارالمساکین

بینوا و تهیدست: یکلاقبا

بینوا و لات و لوت: آس و پاس

بی نیازی: استغنا

بینی : مشام